ترجمههاي فراوان اشعار فريدالدين عطار نيشابوري به زبانهاي آلماني، فرانسوي، انگليسي، عربي، تركي و... نشاندهندة قدرت اين شاعر در برقراري ارتباط و انتقال سخن در خارج از مرزهاي فرهنگي سرزمينش است.
شايد از خصوصيات برجستة اشعار عطار اين باشد كه مفاهيم، بدون محدوديت زماني و مكاني، را در قالبي از داستان و زبان شاعرانه با بياني جهاني عرضه كرده است. همين مسئله هم بيان منظورش را همهفهم و جذاب کرده است.
شعر عطار حاصل پرسههاي دروني شاعر در جهان هزارتوي خود اوست. اين شعر انساني است كه در مسير تكامل صعودياش ارزش و معرفت پيدا ميكند. از خود فراتر ميرود و با معناها و دنياهاي ديگر ارتباط مييابد و در ادامه در يك قالب و ساختار داستاني ـ و ظاهراً ـ عيني اجازه ظهور پيدا ميكند.
ارزش شعر عطار را در هيچ يك از اين دو حوزه نميتوان ناديده گرفت. از يك سو، محتوا و ارزش معنايي شعر در حوزه معناشناختي واجد اهميت بسيار است؛ معنا در اين اشعار در پسِ لايههاي بسيار پنهان است و با كنار رفتن هر يك از اين لايهها بُعد تازهاي پيدا ميكند و گسترهاي ديگر را آشكار ميسازد تا به هزارتوي جهان راه پيدا كند.
از سوي ديگر، قالب و ساختار ارائة مفاهيم نيز اهميت خودش را دارد؛ در شعر عطار ساختار روايت حاصل تصورات ذهني شاعر است كه از تلفيق معنا با جهان تصوير زاده ميشود. تصور و داستان ذهن، بهترين قالب ارائه معنا براي اشعار عرفاني عطار است. اشعاري كه وجوه مختلف آن را به لحاظ انگارههاي دراماتيك نيز ميتوان بررسي و تحليل كرد.
ارزشهاي زيباييشناسانه و معناشناختي در كنار قالب داستان و تصورات ذهني حاصل از آن را ميتوان در شعر عطار جستوجو كرد. در كنار هم قرار گرفتن همه اين محدودهها شايد مهمترين عاملي باشد كه امكان استفادة دراماتيك را هم از شعر عطار به وجود ميآورد. اين اشعار به اشكال مختلف ميتوانند دستماية كار نمايشي قرار گيرند، زيرا مهمترين ابزارهاي اين حوزه را در خود دارند. در كنار هم قرار گرفتن تصور ذهن و قالب داستاني مناسب و ساختاري اين امكان را به وجود آورده تا اشعار عطار قابليت پرداخت در قالب نمايش را هم داشته باشند.
برجستهترين اثر عطار نيشابوري كه بارها در ايران و خارج از ايران به نمايشي تبديل شده و روي صحنه رفته است، بدون شك منطقالطير است. معروفترين اجرايي كه از اين داستان عرفاني به اجرا درآمده نيز نمايشي به نام «مجمع مرغان» است كه پيتر بروك آن را روي صحنه برده است.
در اين داستان پرندگان به قصد يافتن سيمرغ سفر پُرمخاطرهاي را آغاز ميكنند و پس از گذر از هفت مرحله (طلب، عشق، معرفت، استغناء، توحيد، حيرت، فقر و فنا) به شناختي عميق و عرفاني از هستي، جهان و خودشان ميرسند:
چون نگه كردند اين سي مرغ زود
بيشك اين سيمرغ آن سيمرغ بود
خويش را ديدند سيمرغ تمام
بود خود سيمرغ سي مرغ تمام
ويژگي كار عطار در وصف اين داستان، به لحاظ ارزشهاي معناشناختي و زيباييشناسانه، نيز به هر دو جنبة ساختاري و محتوايي اثر برميگردد و ناشي از انطباق دقيق فرم بر محتواي آن است. داستان كلي منطقالطير كه داستاني سفر پرندگان به ديار سيمرغ است، داستاني منسجم و قوي است كه براي تبديل شدن به نمايش و قرار گرفتن در قالب و ساختار نمايشي همة قوانين و قواعد كلاسيك نمايش ارسطويي را از آغاز، ميانه، پايان و حتي رعايت ديگر قواعد و تكنيكهايي چون تعليق و گرهافكني و... در خود دارد. شايد اين مهمترين ويژگياي باشد كه كارگردانان داخلي و خارجي را براي كار بر روي جنبههاي نمايشي منطقالطير ترغيب كرده است. به علاوه اينكه عطار در كنار اين رساله داستان اصلي سفر پرندگان، خرده روايتها يا داستانهاي فرعي را هم به زيبايي آورده كه هم به صورت مستقل داراي ارزش ادبي و نمايشي هستند و هم در همنشيني با روايت اصلي داستان كاركردي درست و زيباييشناسانه دارند. برخي از آنها نيز تا به حال به تنهايي دستماية كارهاي نمايشي قرار گرفتهاند.
براي نمونه ميتوان به «آه يعقوب در فراق يوسف» در ادامه بخش «عذر آوردن صعوه» يا داستان «شيخ صنعان» در ادامه «چارهجويي مرغان از هدهد» اشاره كرد.
داستان تقريباً بلند «شيخ صنعان»، كه در قالب خردهروايتهايي همراه روايت اصلي در منطقالطير آمده است، به تفصيل و در ساختاري كامل و منسجم جنگ و تقابل نفس را با دل در چارچوب داستاني زيبا ارائه ميدهد كه تا به حال در كارهاي زيادي از تئاتر دستمايه ساختار نمايشي قرار گرفته است. عطار اين داستان فرعي را همچون يك راوي و به سادگي آغاز ميكند:
شيخ صنعان پير عهد خويش بود
در كمال از هر چه گويم بيش بود
شيخ بود او در حرم پنجاه سال
با مريد چارصد صاحب كمال
عطار براي روايت داستانش، حتي آنجا كه لازم است، دست به پرداخت شخصيت هم ميزند و حتي اين شخصيت را به دقت بر اساس هدف داستان به سرانجام ميرساند و در زمينه تحول و دگرگوني نيز به طور كامل به آن ميپردازد. اما منطقالطير، علاوه بر ظاهر داستاني و ساختار روايي ارزشهايش را مديون محتواي عميق كلي و عرفانياش است. زيبايي كار عطار در پرداخت اين رساله نيز به انطباق زيباييشناسانه ساختار ساده و روان اثر با همين محتواي عميق برميگردد كه با ابزار نماد و تمثيل صورت گرفته است. عطار با چنين مهارت و ظرافتي نمادها را به خدمت ميگيرد و در روايتش از آن استفاده ميكند كه اين نمادها در قالب داستاني، ارزش مستقل پيدا ميكنند و در لايههاي زيرين و بخش مربوط به معناي آن نيز اهميتي چندبرابر مييابند.
جانشيني پرندگان به جاي اشخاص و تيپها و جايگزين كردن سفري نمادين به عنوان مسير و طريق عرفان و رسيدن به شناخت در اين رساله آنچنان با مهارت و زيبا صورت گرفته كه در پايان مخاطب و خوانندهاش را از رسيدن به مرحله پاياني و نتيجه و نهايت آن شگفتزده و سرشار ميسازد.
در واقع، دو بخش صورت و معنا هستند كه بر اساس آنچه در هستي وجود دارد، عطار از آنها استفاده كرده است و اين معناپردازي هم اصل بديهي حكمت، عرفان و معنويت است كه شاعر از آنها استفاده كرده است. عطار در منطقالطير از صورت براي ذكر معنا استفاده ميكند و اگرچه در ظاهر امر از آن استفاده ميكند اما در مجموع اصالت را به معنا ميدهد:
لفظ را ماننده اين جسم دان
معنياش را در درون مانند جان
روح يك اثر هنري در واقع معنايي است كه در آن بيان ميشود، نه شكل و ظاهر تنها و تازه اهميت شكل و ظاهر هم به ميزاني از معنا كه در آن گنجانده شده و اينكه آن معنا چقدر درست بيان شده است بستگي دارد. منطقالطير از آن دسته آثاري است كه هم شكل و هم معنا را به زيبايي با هم منطبق كرده و در اختيار دارد.
منابع:
- quatrains khayyamiens, Mahdy fouladvand, publiees par le Ministere De la culture Et des Arts, 1980.
- شناخت اساطير ايران، جابر عناصري، سروش، چاپ دوم، 1382
- منطقالطير، كامل احمدنژاد و فاطمه ص-نعتينيا، انتشارات زوار، چاپ سوم، 1379
نظر خود را اضافه کنید.
ارسال نظر به عنوان مهمان