18 آبان 1403



و خدايي كه در اين نزديكي است !

0 1 1 1 1 1 1 1 1 1 1 امتیاز 0.00 (0 رای)

مردی با خود زمزمه کرد:  خدایا با من حرف بزن !

یک سار شروع به خواندن کرد، اما مرد نشنید.

فریاد بر آورد: خدایا با من حرف بزن !

آذرخش در آسمان غرید، اما مرد گوش نکرد...

مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت: خدایا بگذار تو را ببینم !

ستاره ای درخشید، اما مرد ندید.

مرد فریاد کشید: یک معجزه به من نشان بده !

نوزادی متولد شد، اما مرد توجهی نکرد.

پس مرد فریاد زد: خدایا لمس کن و بگذار بدانم که اینجا حضور داری !

در همین زمان خدا پایین آمد و مرد را لمس کرد، اما مرد پروانه را با دستش پراند و به راهش ادامه داد !!!

" و خدایی که در این نزدیکی است "


نظر خود را اضافه کنید.

ارسال نظر به عنوان مهمان

0 محدودیت حروف
متن شما باید بیشتر از 5 حرف باشد
نظر شما بعد از تایید مدیریت منتشر خواهد شد.

کاربرانی که در این گفتگو شرکت کرده اند

برترین وبلاگ ها

malihejoon773
نام وبلاگ: malihejoon773
باران67
نام وبلاگ: باران67
✿ نیلوفرانه ✿
نام وبلاگ: ✿ نیلوفرانه ✿
kurosh1
نام وبلاگ: kurosh1

لینکهای ویژه